نام کتاب طوري انتخاب شده که چالشي پيش روي خواننده قرار دهد. البته دموقراضه در ظاهر از نظر نويسنده هيچ ارتباطي با دموکراسي ندارد. دمو نام فرزندان پادشاهي حاکم بر غربستان بوده به نام ممومل. او 25 فرزند داشت و نام همه آنها را دمو گذاشته بوده با يک پسوند. البته مردم از اين پسوندها که عباراتي چون کبير، اعظم و درخشان بوده استقبال نميکنند و عبارات ديگري را براي آنها بر ميگزينند. لقبي که مردم براي آخرين فرزند شاه که ناقصالخلقه و کور بوده بر ميگزينند، قراضه بوده است. اين ميشود که دمو قراضه نام آخرين جانشين شاه و البته بدترين آنها ميشود. ممول وصيت ميکند که بعد از مرگش، با برگزاري يک انتخابات يکي از فرزندانش جانشين او شوند. هر شاه جديد هم فقط 2 سال ميتواند حکومت کند و بعد بايد دوباره انتخابات برگزار شد.
اينطور ميشود که دموکراسي بعد از مرگ ممول به غربستان وارد ميشود. البته مردم بعد از انتخاب فرزندان به مرور متوجه ميشوند که اين حکومت جديد بسيار بدتر از حکومت قبلي است. هر شاه سعي ميکند در فرصت 2 ساله خود براي کسب بيشترين منافع استفاده کند. پس از پايان حکومت 24 فرزند اول شاه، مردم بر سر دوراهي ميمانند که يک فرد کور و ناقصالخلقه را انتخاب کنند يا يکي از شاهان قبلي که ظلم و ي را بر آنها تمام کردهاند. در نهايت به دلايلي که در کتاب خواهيد خواند دموقراضه حکمراني را به دست ميگيرد و داستان واقعي از اينجا شروع ميشود.
در پايان کتاب، يک فصل به اسنادي اختصاص يافته که پس از نگارش کتاب به دست نويسنده رسيده است. نويسنده معتقد است که اگر اين اسناد زودتر به دستش ميرسيد، قطعاً تغييرات اساسي در کتاب ايجاد ميکرد. فکر ميکنيد اين اسناد چه چيزهايي بوده است؟
منبع : ويکيپديا
درباره این سایت